ترجمه مقاله

حبان

لغت‌نامه دهخدا

حبان . [ ح َب ْ با ] (اِخ ) ابن منقذبن عمروبن عطیةبن خنسأبن مبذول بن عمروبن غنم بن مازن نجار انصاری خزرجی مازنی . ابن عبدالبر و ابن منده و ابن اثیر اورا در عداد صحابه شمرده و گویند غزوه ٔ احد و غزوات پس از آن را درک کرده و در خلافت عثمان درگذشته است . (تنقیح المقال ج 1 ص 250). عسقلانی از شافعی و حاکم و دارقطنی و جز ایشان نقل کند که ضعیف الحال است . پسر او واسعبن حبان گفته است که او کور بود، و پیغمبر در خرید و فروش سه روز خیار غبن برای او گذاشت ، و در این داستان خلاف است که برای او یا برای پدرش منقذ روی داده است . (الاصابة ج 1 ص 316). ابن عبدالبر اضافه می کند که وی اروی الصغری بنت ربیعةبن حارث بن عبدالمطلب هاشمیه را تزویج کرد و از او دو فرزند داشت یکی یحیی بن حبان و دیگری واسعبن حبان و پسر یحیی بنام محمدبن یحیی بن حبان استاد مالک است و صاحب موطاء از او نقل آورده است . سمعانی (ص 152 الف ) او را حبان بن مقعد گفته است . رجوع به الاستیعاب ج 1 ص 137 و قاموس الاعلام ترکی شود.
ترجمه مقاله