ترجمه مقاله

حبیب

لغت‌نامه دهخدا

حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حذرة. عسقلانی گوید: شناخته نیست . ابوبکربن عیاش از او نقل کرده که : چون پیغمبر(ص ) ماعز را سنگسارکرد من نزد پدرم ایستاده بودم و چون سنگها به سر اوبالا شد من ترسیدم پس پیغمبر مرا در آغوش کشید و بوی خوش عرق بدن او را شنیدم . (لسان المیزان ج 2 ص 170). گویا این مرد همان حبیب بن خدرة باشد که خواهد آمد.
ترجمه مقاله