ترجمه مقاله

حبیب

لغت‌نامه دهخدا

حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عاصم محاربی . زبیربن بکار روایت کند که : چون عام الرمادة پیش آمد و باران و سیل زیاد شد عمر بر روی اسبی تازی از شهر بیرون آمد. مردی او را ندا داد: یابن خثیمة جزاک اﷲ خیراً. گفت : تو کیستی ؟ جواب داد حبیب بن عاصم محاربی ، تا پایان داستان . (الاصابة ج 2 ص 58).
ترجمه مقاله