ترجمه مقاله

حب

لغت‌نامه دهخدا

حب . [ ح ُب ب ] (معرب ، اِ) معرب خُنْب . خنب . خمره . خنبره . نیم خم آب . خابیه . (لسان العرب ) (منتهی الارب ). خُم . (منتهی الارب ). سبو یا سبوی کلان . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). تغار که خُم بر آن نهند. || تغار آب . کوزه ٔ بزرگ . سبو یا سبوی کلان . ج ، احباب ، حباب ، حَببة. (جوالیقی ص 120 بنقل از ابوحاتم ).
- حب النحل ؛ کوّاره . کندو. کور. خلیّة. ج ، احباب النحل .
|| چهارچوب که بر آن سبوی گوشه دار (دسته دار) نهند، و منه قولهم : حباً و کرامةً، و کرامت سرپوش سبو باشد. (منتهی الارب ). چهارچوبه که خم دودسته را بر آن نهند. (اقرب الموارد). سه پایه که خم بر آن نهند. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله