ترجمه مقاله

حتی

لغت‌نامه دهخدا

حتی . [ ح َت ْ تا ] (ع حرف ) عتی . تا. (ترجمان القرآن ). الی . از حروف جرّ است . ابن هشام گوید: حتی به یکی از سه معنی آید: انتهاء غایت و این بیشتر از دیگر معانی استعمال شود، تعلیل ، استثناء به معنی الا واین از دیگران کمتر بکار رود و کمتر کسی آن را یاد کرده است . و موارد استعمال حتی را سه مورد برشمرده است : حرف جرّ، عاطفه ، حرف ابتداء. در مورد اول : حتی با حرف «الی » سه فرق دارد: مجرور آن باید اسم ظاهر باشد نه ضمیر و اگر مسبوق به ذکر باشد باید آخر آن باشد: اکلت السمکة حتی رأسها که «راس » اسم ظاهر است و آخرین عضو مأکول سمکة باشد. فرق دوم ، آنکه اگر بی قرینه بکار رود مابعد آن داخل در ماقبل آن باشد، چنانکه در مثال فوق رأس جزو قسمت ماکول سمکة بوده است . فرق سوم ، آنکه هر یک از حتی و الی موارد استعمال مخصوص نیز دارد، چنانکه فعل کتب و سار با «الی » متعدی شود و با «حتی » نشاید، و حتی در افعالی بکار رود که شیئاً فشیئاً پدیدار شود و «الی » چنین نباشد، و «حتی » برسر فعل مضارع درآید و آن را به أن مقدر نصب دهد: سرت حتی ادخلها. فعل مضارع بعد از حتی فقط در سه مورد مرفوع باقی می ماند: اول جائی که مضارع معنی استقبال ندهد بلکه به معنی حال باشد و در موردی که فعل مستقبل در زمان گذشته استعمال شده ، اگر فعل نسبت به زمان گوینده مستقبل باشد نصب واجب است چون : لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی . (قرآن 20 / 91). و اگرنسبت به ماقبل زمان متکلم باشد جائز است مرفوع یا منصوب خوانده شود، چون : و زلزلوا حتی یقول الرسول ... (قرآن 2 / 214). که قول ایشان نظر به «زلزال » مستقبل بوده ولیکن نسبت به کسی که این مطلب را برای ما حکایت کرده مستقبل نبوده است . دومین جائی که فعل مضارع بعد از حتی مرفوع باقی ماند آنجاست که فعل بعد از حتی مسبب از ماقبل حتی باشد. سوم آنجا که حتی فضله و زائد باشد. دومین مورد استعمال حتی ، عاطفه بودن آن است و در این مورد با واو عاطفه سه فرق دارد: اول آنکه معطوف حتی باید اسم ظاهر و جزء ماقبل حتی و پایان آن باشد. فرق دوم اینکه حتی فقط کلمات را به یکدیگر عطف کند نه جمله ها را. فرق سوم آنکه هنگام عطف به مجرور با کلمه ٔ حتی باید حرف جرّ تکرار شود و نحویان کوفه عاطفه بودن حتی را انکار کرده اند. مورد سوم استعمال حتی آن است که برای ابتداء به کار رود و در این صورت فقط بر سر جمله درآید چون قول جریر :
فما زالت القتلی تمج دمائها
بدجلة حتی ماء دجلة اشکل .
رجوع به مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب باب اول حرف حاء شود.
- حتی الامکان ؛ تا بتوان . تا آنجا که تواند شد. تا جائی که دست دهد. تا آنجا که میسر باشد. تا جائی که ممکن است .
- حتی الباب ؛ تا پیش در. تا آستان در. الی الباب ، پذیرائی میزبان از میهمان تا آستانه ٔ در سزد.
- حتی القوه ؛ تا بتوان .
- حتی المخدرّات فی الحجال ؛ تا پردگیان حجله .
- حتی المقدور ؛ تا آنجا که بشود. مهما امکن . تا آنجا که تواند شد. تا حدّ توانائی . ما امکن .
- حتی الوتد فی الجدار ؛ تا میخ دیوار.
- حتی یلج الجمل فی سم الخیاط . (قرآن 7 / 40) :
گویند اراشتری ز سوزن بگذشت .
گو بگذشت اینک اشتر اینک سوزن .

فرخی .


|| به اندازه ای که . تا حدّی که . تا آنجاکه . حتی بلغ الحلقوم ؛ شکم را تا حلقوم پر کردن .
ترجمه مقاله