ترجمه مقاله

حجاج

لغت‌نامه دهخدا

حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الصمیری . یکی از سه تن که به قتل علی (ع ) و معاویة و عمروبن عاص معاهده کردند و حجاج بن عبداﷲ متعهد قتل معاویةبود. رجوع به ص 194 حبیب السیر جزو 4 از مجلد 1 چ طهران و ج 1 ص 578 از چ خیام شود. وی از بنی سعدبن زیدمناة از تمیم و معروف به «برک » بود. و اولین کسی است که بر تحکیم حکمین در صفین برای حل خلاف علی و معاویة اعتراض کرد و گفت : لاحکم الا ﷲ، بر هر دو فرقه خروج کرد. و چون متعهد قتل معاویة شد به شام رفت و در روز معین شمشیر بر معاویة فرودآورد ولیکن فقط الیه ٔ وی را زخمی کرد، پس او را گرفته کشتند. (زرکلی ص 212). جاحظ او را بُرَک صریمی نامیده است و گوید: همه ٔ بنی صریم از خوارج بودند. (البیان و التبیین ج 2 ص 166).
ترجمه مقاله