ترجمه مقاله

حجاج

لغت‌نامه دهخدا

حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن فرافصه . سفیان گفت : دوازده شب نزد حجاج بودم ندیدم بخورد و بنوشد و بخوابد. از سفیان ثوری نقل است : گفت : بیست ویک روز نزد حجاج بن فرافصه بودم همچنین در روایت ابونعیم بیست ویک روز و در روایت دیگر یازده شب . ابراهیم بن فراسه میگوید: از سفیان ثوری شنیدم میگفت نزد حجاج بن فرافصه بیست و یکشب ببودم نخورد و ننوشید و نخوابید. ابوموسی انصاری گوید: از نصربن شمیل شنیدم که : حجاج بن فرافصه چهارده روز درنگ کرد و آب نیاشامید. ابوموسی گفت : نضر از او شنید و وی را دیده . از ابن شوذب آمده : که حجاج بن فرافصه را بدیدم در بازار نزد میوه فروشان ایستاده ، او را گفتم اینجا چه کنی ؟ گفت : «انظر الی هذه المقطوعة الممنوعة»؛ «بدین میوه ها مینگرم که خوردن آن نتوانم ». وی از انس و جز او سند دارد. (صفة الصفوه ج 3 ص 253 و 254).
ترجمه مقاله