ترجمه مقاله

حجرالرحی

لغت‌نامه دهخدا

حجرالرحی . [ ح َ ج َ رُرْ رَ حا ] (ع اِ مرکب ) سنگ آسیا. آسیاسنگ . قوف . سنگی است سیاه و با سوراخها مانند اسفنج و با صلابت و از جبال طرف شرقی حلب خیزد و در آخر سیم گرم و خشک و محلل و حابس خون حیض و چون گرم کرده سرکه را بر او ریخته عضو را ببخار او نگهدارند باعث ازاله ٔ ورم و نزف الدم و رعاف و خون حیض و شستن مقعد بسرکه که در آن تافته ٔ او را انداخته باشند، جهت بروز مقعد، و نطول آن جهت محکم نمودن اعصاب و قطع عرق و رفع اعیا و حمول جرم او جهت بواسیر و منع حمل و طلای آن جهت استسقا نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب گوید: حملش دفع بچه افکندن کند و چون سرکه برو پاشند دفع اورام حاره کند - انتهی . صاحب اختیارات بدیعی آرد: بپارسی سنگ آسیا خوانند خشک بود چون گرم کنند و سرکه بر وی ریزند بخار آن منع خون رفتن بکند و ورمهای گرم را سودمند بود، داود ضریرانطاکی در تذکره گوید: یسمی القوف ، و هو اسود محرق کالاسنفج صلب یتولد بجبال تلی حلب من المشرق ، یقطع حوله و یلصق ورق الحدید فیطیر من الغد بنفسه . و هو حاریابس فی الرابعة اذا حمی و طفی فی الخل قطع الرعاف والنزف دخانه و خله . و ینطل بهذا الخل المقعدة فیمنعبروزها. و یشد الاعصاب و یقطع العرق والاعیاء و یضمد بالحجر الترهل و الاستسقاء فینفعه و اذا احتمل قطع الباسور و منع الحمل و حبس دم الحیض - انتهی . و ابن البیطار در مفردات آرد: (قال ) ابن سینا: بخار الخل عنه ، یمنع النزف و یمنع الاورام الحارة جداً. و داود ضریر انطاکی در شرح کلمه ٔ قوف گوید: حجر اسود اسفنجی الجسم یتولد ببلاد حلب تعمل منه الرحی . حار یابس فی الثالثة ینفع من الاستسقاء و الاورام و الترهل ضماداً. و ان حل و طفی فی الخل قطع النزف و النفث و قروح الرئة شربا و البواسیر نطولا و مسحوقه یدمل الجراح - انتهی .
ترجمه مقاله