ترجمه مقاله

حجرالمحک

لغت‌نامه دهخدا

حجرالمحک . [ ح َ ج َ رُل ْ م ِ ح َک ک ] (ع اِ مرکب ) حجر عراقی . سنگی است ثقیل الوزن ، سیاه و گویند مایل بسفیدی نیز، و چون بخار دهان متواتر به او برسد طعم زعفران از آن ظاهر میگردد، و چون به او اعضا را بمالند چرک را زایل کند، و بعضی از آن سنگ پا کنند، در دوم سرد و خشک و جهت درد گرده و عسر نفس شرباً و جهت رفع بیاض چشم با شیر مرضعه اکتحالاً بغایت نافع و قدر شربتش یک دانگ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و ضریر انطاکی در تذکره گوید: و یسمی العراقی ، هو حجر ثقیل الی البیاض یکون باعمال الموصل و الفرات . لزج اذا مربه علی اوساخ قلعها و یعمل منه کالمفارک فی الحمام بالعراق بدل القیشور بمصر. و هو بارد یابس فی الثانیة اذا حک بلبن من ترضع ذکرا و لو علی غیر مسن اخضر وقطر جلا البیاض . مجرب و اصلح طبقات العین اصلاحاً لایعدله غیره و یشفی القروح شرباً و طلاءً - انتهی . و ابن البیطار در شرح حجر عراقی که مرادف حجر المحک است گوید: [ قال ] التمیمی فی المرشد قال هرمس ان الحجر العراقی یکون فی النهر المسمی فاسیوس و لونه اسود جداً فاذا اخذ و دلک باللسان کمثل اللحس فانه عند ذلک یخرج منه رطوبة طعمها کطعم الزعفران و هو حجر مکتنز ثقیل ملزز و خاصیته النفع من البیاض الکامن فی الطبقةالقرنیة من طبقات العین اذا حک علی مسن اخضر بلبن امراءة ترضع ولداً ذکراً ابرأته و من منافعه ایضاً انه ینفع من وجع الکلی و یبری النسمة و یسهل النفس .
ترجمه مقاله