ترجمه مقاله

حدج

لغت‌نامه دهخدا

حدج . [ ح َ ] (ع مص ) تیز نگریستن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). چشم انداختن بر چیزی . (منتهی الارب ). || تیر و جز آن به کسی انداختن . حدج به سهم ؛ به تیر زدن . (از منتهی الارب ). || حدج بستن بر شتر. (از منتهی الارب ) پالان بستن بر شتر. پالان بر شتر نهادن . پالان شتر و ساز آن بر شتر بستن . (تاج المصادر بیهقی ). بار و کجاوه بر شتر سخت بستن . || تهمت زدن بر کسی . گناه کسی بر دیگری نهادن .(تاج المصادر بیهقی ). چیزی به کسی انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). تهمت نمودن بر کسی . || غبن در بیع لازم کردن . (منتهی الارب ). || زدن .
ترجمه مقاله