ترجمه مقاله

حدیر

لغت‌نامه دهخدا

حدیر. [ ح ُ دَ ] (اِخ ) یکی از لشکریان پیغمبر بود. (الاصابة ج 1 ص 331 قسم اول ). از نافع ازابن عمر روایت است که پیغمبر (ص ) لشکری فرستاد، و در آن لشکر مردی بود که او را حدیر میگفتند و این سال آنان را از کمی طعام سختی رسیده بود. پیغمبر آنان را توشه داد جز حدیر که فراموشش شد. حدیر با شکیبائی و چشم داشت ثواب بیرون شد و در عقب شترسواران میرفت ومیگفت «لااله الااﷲ و اﷲاکبر و الحمدﷲ و سبحان اﷲ و لاحول و لاقوة الا باﷲ» و میگفت ای خدا این گفتار نیکو توشه باشد و پیوسته در آخر قافله این اذکار تکرار میکرد. پس جبرئیل نزد پیغمبر (ص ) آمد و گفت پروردگارم مرا بسوی تو فرستاده و آگاهت میسازد که تو همه ٔ اصحاب خویش توشه دادی و حدیر را فراموش کردی و او در آخر شترسواران ذکر میگوید، این ذکر وی برای او در روز قیامت نوری است میان آسمان و زمین . او را توشه ای بفرست .پیغمبر (ص ) مردی را بخواند و توشه ٔ حدیر بدو داد و او را فرمود چون به حدیر رسد آنچه گوید بخاطر بسپاردو آنگاه که توشه بدو دهد آنچه گوید بخاطر سپارد و او را بگوید که پیغمبر (ص ) تو را سلام میرساند و خبر میدهد که فراموش کرد تو را توشه دهد و خدا جبرئیل را بفرستاد و تو را بیاد آورد. آن مرد بسوی حدیر رفت ، وی همچنان میگفت «لااله الااﷲ و اﷲاکبر و سبحان اﷲ و الحمدﷲ و لاحول و لاقوة الا باﷲ... خدایا این خوب توشه باشد». پس بدو نزدیک شد و ویرا گفت پیغمبر (ص ) تو را سلام میرساند و مرا با توشه بسوی تو فرستاد و فرمود همانا من تو را فراموش کردم و جبرئیل از آسمان بسوی من آمد و تو را بیاد من آورد. حدیر خدا را بستود و بر پیغمبر درود فرستاد، آنگاه گفت الحمدﷲ رب العالمین ، پروردگارم مرا از فراز هفت آسمان و از بالای عرش یاد کرد و بر گرسنگی و ناتوانی من رحمت آورد. خدایا چنانکه حدیر را فراموش نکردی چنان کن که حدیر تو را فراموش نکند. پس آن مرد آنچه حدیر گفته بود بخاطر سپرد و بسوی پیغمبر برگشت و ویرا به آنچه از حدیر شنیده بود خبر داد. پیغمبر فرمود تو اگر سر خود بسوی آسمان بلند میکردی میدیدی که این گفتار او را نوری درخشان است میان آسمان و زمین . (صفةالصفوه ج 1 صص 312 - 313).
ترجمه مقاله