ترجمه مقاله

حذر کردن

لغت‌نامه دهخدا

حذر کردن . [ ح َ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برحذر بودن . احتیاط کردن . پرهیز کردن :
دو روز حذر کردن از مرگ روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست .

بندار رازی .


ولیکن چو گردنده گردنده بود
حذر کردن و درد خوردن چه سود.

فردوسی .


چون کس بروزه در تو نیارد نگاه کرد
از روزه چون حذر نکنی ای سپیدکار؟

فرخی .


چو رسم جهان جهان را ببینی
حذر کن ز بدهاش گر پیش بینی .

ناصرخسرو.


سوراخ شده ست سد یأجوج
یک چند حذر کن ای برادر.

ناصرخسرو.


تو ز غوغای عامه یک چندی
خویشتن را حذر کن و مشتاب .

ناصرخسرو.


عیسی را علیه السلام گفتند: ترا این ادب که آموخت ؟ گفت هیچکس . همی هرچه از دیگری زشت دیدم از آن حذر کردم . (کیمیای سعادت ).
در سهم و جنگ داند رفتن همی چو تیر
وز بد چو تیغ کرد نداند همی حذر.

مسعودسعد (دیوان چ نوریان ص 296).


من و تو، جز من و تو کیست اینجا
حذر کردن نگوئی چیست اینجا.

نظامی .


چون هرچه که آن پیش من آید ز تو آید
از آتش سوزنده حذر می نتوان کرد.

عطار.


بگریخته نفس تو از یار ز نامردی
چون بار گران دیده از خلق حذر کرده .

عطار.


حذر کن ز پیکار کمتر کسی
که از قطره سیلاب دیدم بسی .

سعدی (بوستان ).


حذر کن ز نادان ده مرده گوی
چو دانا یکی گوی و پرورده گوی .

سعدی (بوستان ).


حذر کن ز دود درونهای ریش
که ریش درون عاقبت سر کند.

سعدی (گلستان ).


حذر کن زآنچه دشمن گوید آن کن
که بر زانو زنی دست تغابن .

سعدی (گلستان ).


چو تیر انداختی بر روی دشمن
حذر کن کاندر آماجش نشستی .

سعدی (گلستان ).


روزگارم بشد بنادانی
من نکردم شما حذر بکنید.

سعدی (گلستان ).


گویند از او حذر کن و راه گریز گیر
گویم کجا روم که ندارم گریزگاه .

سعدی .


عجب که در عسل از زهر میکند پرهیز
حذرنمیکند از تیر آه زهرآلود.

سعدی .


ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند ولی تاختن نهان آری .

سعدی .


ترجمه مقاله