ترجمه مقاله

حراز

لغت‌نامه دهخدا

حراز. [ ح َ ] (اِخ ) روستائیست به یمن . (منتهی الارب ). مخلاف بالیمن قرب زبید. (مراصدالاطلاع ) (معجم البلدان ). کوره ای است در یمن نزدیک زبید، و در مسار از بلد حراز کان زر است . (از الجماهر ص 270). شمس سامی گوید: نام قضائی است درسنجاق صنعاء از ولایت یمن ، از طرف مشرق با خود صنعاءو از سوی شمال با سنجاق کوکبان و از جانب جنوب با سنجاق انس و از جهت مغرب با سنجاق مدیره محدود و محاطمیباشد. این قضا در بالای جبل سراة میباشد و از این رو اراضیش مرتفع و هوایش معتدل است و میاه جاریه ٔ زیاد دارد. نهرهای وادی سهم و وادی الحمیره که از بزرگترین انهار یمن میباشند از این قضا سرچشمه میگیرند واراضی را سیراب میسازند و از این جا به سنجاق حدیده درآید. خاک این منطقه حاصلخیز است . قضای نامبرده مشتمل بر سه ناحیه ٔ زیر است : 1) عمر. 2) مغمق . 3) ستوح . و 20 پارچه آبادی دربردارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله