ترجمه مقاله

حربگه

لغت‌نامه دهخدا

حربگه . [ ح َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) حربگاه :
در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت
از معجزات خویش قویتر ز قوتش .

ناصرخسرو.


که اِستاد با ذوالفقار مجرد
به هر حربگه بر یمین محمد؟

ناصرخسرو.


حربگه مرد سخندان بسی
صعبتر از معرکه ٔ حملت است .

ناصرخسرو.


میل تو به حربگه فزون بینند
از میل طفیلیان به مهمانی .

ابوالفرج رونی .


ترجمه مقاله