ترجمه مقاله

حرفت

لغت‌نامه دهخدا

حرفت . [ ح ِ ف َ ] (ع اِ) حِرفه . پیشه . شغل . کار. صناعت . کسب . ج ، حِرَف : و کسب ارباب حرفت و امثال و اخوات این معانی به عدل متعلق است . (کلیله و دمنه ). از کسب و حرفت اعراض نمودند [ فرزندان ]. (کلیله و دمنه ). هرکه از کسب و حرفت اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران را در تعهد تواند داشت . (کلیله و دمنه ).
آنرا که نه حرفت است و نه فضل
نه سیم که اصل زندگانیست ...

(گلستان ).


و رجوع به حِرفه شود.
ترجمه مقاله