ترجمه مقاله

حرف بابلی

لغت‌نامه دهخدا

حرف بابلی . [ ح ُ ف ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نبات او بقدر شبری و برگش شبیه به برگ ترب و باخشونت و گلش زرد و تخمش سفید و مدور. و در تنکابن خاص تره و در مازندران کولمه تره و شاه تره گویند. گرم تر و تندتر از حرف نبطی که حب الرشاد باشد و مدر حیض و مفسد جنین و مخرج آن و مفجر دیله . و جهت امراض بارده و عرق النسا و مقیی ٔ قوی و مسهل خون بسبب شدت تفتیح و جذب و در سایر افعال قویتر از حرف بستانی و شانزده قیراط گل او مسهل و مقیی ٔ اخلاط مریه و قدر شربتش یک درهم . و صاحب بحر الجواهر، ثالسفیس و ثالیفس را مرادف حرف بابلی آورده است . و صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: حرف بابلی ، سپندان سپید است . و بعضی آنرا حرف السطوح ، تلسفی ، اسارون گفته اند. رجوع به حرف السطوح شود.
ترجمه مقاله