ترجمه مقاله

حریت

لغت‌نامه دهخدا

حریت . [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) آزادی . (دهار). آزادمردی . حَرار. حُرّی . آزاد شدن . آزادمرد شدن . (دهار). آزادگی : می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته ... و مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت در خواب . (کلیله و دمنه ). امابه مروت و حریت آن لایق تر که مرا بدین آرزوها برسانی . (کلیله و دمنه ). و ذکر حریت و حقگذاری او بدان مخلد گردیده آمد. (کلیله و دمنه ). || اصیل شدن . || آزاد شدن از قید بندگی و مملوکیت .
ترجمه مقاله