ترجمه مقاله

حزق

لغت‌نامه دهخدا

حزق . [ ح ُ زُ ق ق ] (ع اِ) حُزُقَّة. کوتاه . (منتهی الارب ). || کسی که گام نزدیک نهد بجهت ضعف بدن . (منتهی الارب ). || تنگ کار. (آنندراج ). || کلان شکم کوتاه که در رفتن سرین بجنباند. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله