ترجمه مقاله

حزم

لغت‌نامه دهخدا

حزم . [ ح َ ] (ع مص ) استوار کردن . || استوار بستن . (منتهی الارب ). || استوار کردن تنگ بر ستور. || تنگ بر ستور بستن . (تاج المصادر بیهقی ). تنگ بربستن اسب را. تنگ ستور بستن . (غیاث ). استوار کردن تنگ بر ستور.(مهذب الاسماء). || فراهم آوردن کار خویش را. || تباه کردن و بریدن و کم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کم کردن و بریدن . (زوزنی ). || از راه بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
ترجمه مقاله