حساب جستنلغتنامه دهخداحساب جستن . [ ح ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) حساب خواستن . حساب کشیدن : ز روی عدالت بجوید ز هرکس حساب و کتاب طوامیر و دفتر.رجائی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).