ترجمه مقاله

حسام الدوله

لغت‌نامه دهخدا

حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ/ دُو ل َ ] (اِخ ) تاش مکنی به ابوالعباس حاکم آمل به روزگار فخرالدوله ٔ دیلمی و بعداً حاکم استرآباد و گرگان و دهستان و آبسکون شد و در 379 یا 381 هَ . ق .درگذشت . (مازندران و استرآباد رابینو، چ وحید ص 185). و شاید همو باشد که در مسجد جامع ساری مدفون است . رجوع به همان کتاب ، ص 81 شود. ابوریحان گوید این لقب از حضرت خلافت برای وی صادر شده بود. (آثار الباقیه چ اروپا، ص 134). مستوفی گوید : امیر نوح وزارت به ابوالحسن عتبی داد... و بدین سبب میان عتبی و سیمجور گردی نشست وزیر سعی نمود تا حسام الدوله تاش که از ممالیک پدرش بود در خدمت امیر نوح راه امارت یافت ... عاقبت مقرر کردند که نشابور تاش را باشد و بلخ فایق را و هری با قهستان ابوالحسین سیمجوری را... و میان او [ ابوعلی بن ابوالحسین سیمجوری ] و تاش محاربات رفت ، تاش جهت عزلت خود و قتل وزیر ابن عتبی دل ازسامانیان برگرفت و به فخرالدولة دیلم پناه برد به جرجان ، فخرالدوله به او تکلفها کرد و گرگان برو مسلم داشت و خود به ری رفت تا سنه ٔ 379 هَ . ق . حاکم گرگان بود چون متوفی شد، گرگانیان بجوشیدند، خراسانیان بمقاومت مشغول شدند. (تاریخ گزیده صص 286-387 و 420 و 421). ناصح بن ظفر منشی در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آرد:
ذکر حسام الدوله تاش و انتقال زعامت لشکر با او - پس حسام الدوله تاش را به نیشابور فرستادند موسوم به منصب سپاه سالاری و سرداری لشکر و زمام حل و عقد و بسط و قبض و ابرام و نقش بدست حزامت و شهامت او دادند، و فائق خاص را برای معاونت و معاضدت به وی بازبستند و نصربن طز شرابی و جمعی از وجوه لشکر و امراء و معارف دولت در متابعت روایت او روان کردند و به خزاین و مراکب و اسلحه و اسباب سپهداری او را مستظهر و مُزاح العلة گردانیدند، چون به نیشابوررسید، بساط عدل و انصاف و رحمت و رأفت بگسترد و امور دواوین و قوانین در سلک نظام آورد و رسوم جائره برانداخت و اطماع مستأکله از ضعفا و رعیت کوتاه گردانید و در زعامت جیوش و تقدیم و تأخیر در مراتب و مقادیر و اقامت مراسم ریاست و سیاست و شرایط قیادت و سیادت به اقصی الامکان رسید. و در این عهد شمس المعالی قابوس بن وشمگیر و فخرالدوله بویه به خراسان افتاده بودند از مصافی که میان ایشان و مؤیدالدوله واقع شده بود. (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 61، 63، 67، 68، 70 و 80) (حبیب السیر).
ترجمه مقاله