ترجمه مقاله

حسر

لغت‌نامه دهخدا

حسر. [ ح َ ](ع مص ) برهنه کردن . (منتهی الارب ). برهنه و آشکار کردن . برهنه کردن اندامی از اندامهای خویش . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برهنه کردن اندامی . (مهذب الاسماء). || رنجه کردن . (ترجمان عادل بن علی ). رنجانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). برنجانیدن . (زوزنی ). || آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). حسرت . دریغ خوردن . افسوس خوردن . || مانده کردن . || راندن شتر چنانکه مانده شود. (منتهی الارب ). || کند شدن بینائی . کند شدن بصر. (زوزنی ). || دور کردن . || جاروب کردن خانه . (منتهی الارب ). || پوست از شاخ جدا کردن . || رنجه شدن حسود. || برافتادن مرغ . حسرت .
ترجمه مقاله