ترجمه مقاله

حسور

لغت‌نامه دهخدا

حسور. [ ح ُ ] (ع مص ) برکندن پوست چنانکه از شاخ . || مانده شدن . فروماندن . || برهنه شدن . || ربحه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان عادل ). || آشکار شدن . || خیره شدن چشم از دیدن . فروماندن بینایی از دیدن دور. (غیاث اللغات ). کند شدن چشم ازمسافت دور. (تاج المصادر بیهقی ). حسور بَصر؛ مانده شدن و فروماندن بینایی از دیدن دور. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله