ترجمه مقاله

حسین ابیوردی

لغت‌نامه دهخدا

حسین ابیوردی . [ ح ُ س َ ن ِ اَ وَ ] (اِخ ) کمال الدین . در جوانی از باورد به هرات شد و ملازمت کیچیک میرزا گزید، سپس به حج رفت و در بازگشت در تبریز ملازم سلطان یعقوب گشت و پس از چند سال به هرات آمده ملازم میر علیشیر شد و از طرف وی بسفارت نزد سلطان یعقوب رفت و قرار شد که کلیات جامی را بعنوان هدیه برای سلطان یعقوب ببرد، وچون نزد او رسید سلطان گفت راه شما را خسته نکرده باشد حسین پاسخ داد نه ! هر وقت ملول میشدم من از مطالعه ٔ کلیات مولانا شاد میگشتم ، و چون بار را باز کردندمعلوم شد که اشتباهاً بجای کلیات جامی فتوحات مکیه را آورده است و در راه هیچ مطالعه نکرده است پس در نظر سلطان یعقوب سبک شد و از نظر امیر علیشیر نیز افتاد و در 908 هَ . ق . از طرف سلطان بدیعالزمان بصدارت بلخ منصوب شد و در 910 هَ . ق . استعفا داد و در 914هَ . ق . محمدخان شیبانی او را برسالت نزد شاه ایران فرستاد و در بازگشت در ابیورد بماند و در 920 هَ . ق . همانجا درگذشت . (رجال حبیب السیر صص 200 - 202).
ترجمه مقاله