ترجمه مقاله

حضار

لغت‌نامه دهخدا

حضار. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) شتران سفید. مقابل شوم . واحد ندارد. شتران نیکو.
- ناقه ٔ حضار ؛ شتران ماده ٔ قوی نیک رو.
|| خلوق بر روی دختر و آن نوعی از خوشبوی است . (آنندراج ).
ترجمه مقاله