ترجمه مقاله

حظ

لغت‌نامه دهخدا

حظ. [ ح َظظ ] (ع اِ) بهره . (مهذب الاسماء) (دهار) (تفلیسی ) (صراح ) (مجمل ).بهر. نصیب . بخش . تیر. قسم . حصة. سهم . نباوة. (مهذب الاسماء). یا خاص است به بهره ٔ خیر و فضل :
از گردش زمانه همه حظ و قسم تو
تابنده روز باد و شکفته بهار باد.

مسعودسعد.


نصیب تست ز گردون سعادت برجیس
چنانکه حظ مخالف نحوست بهرام .

مسعودسعد.


از همه دانش حظی است مرا ازچه سبب
همه حظ من از این گیتی رنج است و عناست .

مسعودسعد.


بسوی حضرت راند و براند حظ نشاط
چنانکه زلزله در کوهسار و بحر افتاد.

مسعودسعد.


و سبب ... ترجمه ٔاین کتاب ... آن بود که باریتعالی آن پادشاه عادل ...انوشیروان را از شعاع عقل و نور عدل حظی وافر ارزانی داشت . (کلیله و دمنه ).
داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام
حصه و حظ و نصیب و قسم و بخش و بهر و تیر.

سوزنی .


عنفوان شبابم غالب آمدی ... بخلاف رای مربی قدمی برفتمی وزسماع و مجالست حظی برگرفتمی . (گلستان ).
با آنکه در وجود طعام است حظ نفس
رنج آورد طعام که بیش از قدر بود.

(گلستان ).


جوانی خردمند از فنون فضائل حظی داشت وافر. (گلستان ). ج ، حظوظ، حُظّ، اَحظ، حظاظ، حِظاء، حظوظة.
- از سوء حظ ؛ از سوء اتفاق . بدبختانه .
- حظ بردن ؛ بهره و نصیب بردن .
- || حظ کردن . کیف کردن .
- حظ داشتن ؛ نصیب داشتن : از فنون فضایل حظی وافر داشت . (گلستان ).
جماعتی که ندارند حظ روحانی
تفاوتی که میان دواب و انسانست .

سعدی .


- حظ کردن ؛ کیف کردن . خوش بودن . لذت بردن .
- مرد حظ ؛ مردی دولتی . مردی بختمند. مردی بختور. مردی بختیار.
|| بخت . جد. سرنوشت . || در احکام نجوم ، مزاعمة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || و در تداول عوام ، به معنی لذت و مزه است : حظ کردم . حظ بردم . یعنی لذت و مزه بردم .
ترجمه مقاله