ترجمه مقاله

حفی

لغت‌نامه دهخدا

حفی . [ ح َ فی ی ] (ع ص ) نعت است از تحفایه . (منتهی الارب ). مهربان . تیمارکننده :
اندرون زهر تریاک آن حفی
کرد تا گویند ذواللطف الخفی .

مولوی .


|| دانا. عالم بسیار علم . || سؤال کننده ٔ به الحاح . الحاح کننده ٔ در سؤال . اکثار در پرسش حال . ج ، حفیون ، حفواء. || مبالغه کننده در اکرام و خوبی و آشکارکننده سرور و خوشحالی و بسیار پرسنده از حال کس . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله