ترجمه مقاله

حقیری

لغت‌نامه دهخدا

حقیری . [ ح َ ] (حامص ) حقارت . خردی . کوچکی .
- حقیری نمودن ؛ تصاغر :
او را نمی توان دید از منتهای خوبی
ما خود نمی نمائیم از غایت حقیری .

سعدی .


ترجمه مقاله