ترجمه مقاله

حلان

لغت‌نامه دهخدا

حلان . [ ح ُل ْ لا ] (ع اِ) آنچه سوگند را بگشاید: یقال اعطه حلان یمینه اَی ما یحللها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بزغاله و بره یا خاص است ببچه ای که شکم مادرش کفانیده بیرون آرند. (منتهی الارب ). بچه ٔ بز و گوسفند. (آنندراج ). بچه ٔ گوسپند. ج ، حلالین . (مهذب الاسماء). || سوسمار. || (ص ) ناچیز و رایگان . || باطل . یقال : دمه حلان . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله