ترجمه مقاله

حلوبة

لغت‌نامه دهخدا

حلوبة. [ ح َ ب َ ] (ع ص ) حلوب . (منتهی الارب ): ناقة حلوبة؛ شتر ماده ٔ دوشیدنی . || حلوبه ٔ ابل ؛ یکی از شتران یازیاده و همچنین است حلوبه ٔ غنم . ج ، حلائب ، حلب . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله