ترجمه مقاله

حماد

لغت‌نامه دهخدا

حماد. [ ح َم ْ ما ] (اِخ ) ابن شاپوربن مبارک بن عبید دیلمی ، مکنی به ابوالقاسم یا ابی لیلی . و بعضی نام حماد را میسره گویند. او از اسرای دیلم است و تا سال 156 هَ . ق . بزیسته است . او با ولید دویم از آل مروان و هم مهدی عباسی مجالست داشته و پس از سالیان دراز که در میان عرب گذرانده گاهی لحن داشته است . عالم به اشعار عرب بوده و گوید: برای ولید اشعار مردانه و نیکو میخواندم او از من بلایه و مبتذل می طلبید و چون می شنید بطرب و وجد می آمد. از این پی بردم دولت به آل مروان پشت کرده است و مهدی عباسی را ابیات مبتذل و بلایه می سرودم و او از من اشعار مردانه و خوب میخواست و از آن دانستم که بخت بر بنی العباس روی نهاده است . مولد حماد به سال 75 هَ . ق . بود و چون بمرد محمدبن کناسه او را رثا گفت . (از الفهرست ). مولد او 95 و وفاتش به سال 155 هَ . ق . بود. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله