ترجمه مقاله

حمامی

لغت‌نامه دهخدا

حمامی . [ح َم ْ ما ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به حمام . گرمابه بان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حافظ حمام . (اقرب الموارد). گرمابه دار. (فرهنگ فارسی معین ). || صاحب حمام . (از اقرب الموارد). || حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله