ترجمه مقاله

حمص

لغت‌نامه دهخدا

حمص . [ ح َ ] (ع مص )فرونشستن آماس جراحت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حمص ارجوحة؛ کم شدن تیزی جنبش بازپیچ یعنی آورک . (منتهی الارب ). کم شدن فوران ارجوحه . (از اقرب الموارد). || حمص قذاة؛ به نرمی بیرون کردن خاشاک از چشم . || در هوا آمدن و رفتن کودک بر آورک [ تاب ] بی جنبانیدن کسی . (اقرب الموارد). || رفتن آب از ستور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رفتن عرق از ستور. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله