ترجمه مقاله

حمقاء

لغت‌نامه دهخدا

حمقاء. [ ح َ ] (ع ص تفضیلی ) مؤنث احمق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به احمق شود.
- بقلةالحمقاء ؛ درخت خرفه است . (منتهی الارب ). و آن سبزی را حمقاء نامند. زیرا در کنار نهرهای آب میروید و جریان آب آنرا از ریشه میکند و با خود میبرد. باز در همان مسیر ریشه ٔ خود را بند میکند و میروید. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله