ترجمه مقاله

حملاق

لغت‌نامه دهخدا

حملاق . [ ح ِ / ح ُ ] (ع اِ) گرداگرد چشم از اندرون که بسرمه سیاه گردد. ج ، حمالیق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سپیدی بیغوله ٔ چشم که پنهان است درون پلکها. || سرخی درون پلک که وقت سرمه کشیدن برآید. || جای سرمه از اندرون که ملاصق چشم است . (منتهی الارب ). ج ، حمالیق ، حمالق : الاَّبنوس جیدللدمعة و التنفط حول الحمالق . (ابن البیطار).
ترجمه مقاله