ترجمه مقاله

حمل

لغت‌نامه دهخدا

حمل . [ ح َ ] (ع مص ) باردار شدن زن . (منتهی الارب ). حامله شدن . (اقرب الموارد). حامل و حامله ، نعت است از آن . (منتهی الارب ). || بار آوردن درخت . || بر ستور خود نشاندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی بر ستور خویش نشاندن . (المصادر). || (اِمص ) آبستنی . || احتمال . || (اِ) بار شکم از بچه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج ، حِمال و احمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گناه . (آنندراج ). ج ، حُمول . (منتهی الارب ). رجوع به حمول شود. || بار درخت و بکسر هم آمده یا بفتح برای میوه ها که ظاهر نیست و کسر برای آنها که ظاهر باشد یا فتح برای آنچه در شکم باشد یا سر درخت و کسر ببار پشت یا سر یا بکسر میوه ٔ درخت تا هنگامی که بسیار و بزرگ نشده باشد و هنگامی که فراوان و بزرگ شد بفتح خوانده میشود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بار. ج ، اَحمال ، حُمول . (منتهی الارب ). || اسناد چیزی بچیزی . در کلیات ابوالبقاء آمده : در تفسیر حمل اختلاف است ، گویند حمل اتحاد دو متغایر است در مفهوم بحسب هویت و این منتقض است به امور عدمی که بر موجودات خارجی حمل میشوند. چون زید اعمی است زیرا عدمیات هویتی ندارند. و گویند اتحاد دو متغایر است در مفهوم بحسب ذات . (کلیات ابوالبقاء).
- حمل اشتقاق ؛ رجوع به حمل مواطاةشود.
- حمل اولی ؛ (اصطلاح منطق ) هرچه لاحق شود چیزی را و بتوسط آن چیزی دیگر را، لحوق او متوسط را اول بود، چه بالذات متقدم بود و در جای دیگر گفته ایم هرچه محمول بود بر عامی و خاصی ، اول محمول بر عام بوده باشد و بتوسط عام بر خاص . پس در این موضوع هر محمولی که بر عامتر از موضوعی محمول نبود، آن حمل را اولی خوانند، و اگرچه حمل اولی بحقیقت خاص تر از آن باشد. (اساس اقتباس ص 384).
- حمل مواطات ؛ (اصطلاح منطق ) عبارت است از اینکه چیزی محمول برموضوع خود باشد بحقیقت و بدون واسطه . چون انسان حیوان ناطق است . بخلاف حمل اشتقاق زیرا در آن محمول کلی برای موضوع تحقق ندارد، چون انسان ذوبیاض است و خانه دارای سقف است . (تعریفات جرجانی ).
ترجمه مقاله