حمو
لغتنامه دهخدا
حمو. [ ح ُ موو ] (ع مص ) سخت گرم شدن . (منتهی الارب ). سخت گرم و سوزان شدن آفتاب . (آنندراج ).
- حمو فرس ؛ گرم شدن و عرق کردن اسب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
|| خشمگین شدن . (اقرب الموارد).
- حمو فرس ؛ گرم شدن و عرق کردن اسب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
|| خشمگین شدن . (اقرب الموارد).