ترجمه مقاله

حنان

لغت‌نامه دهخدا

حنان . [ ح َن ْ نا ] (ع ص ) آرزوکننده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || رحمت کننده . (غیاث ). بخشاینده . (منتهی الارب ). ذوالرحمة. (اقرب الموارد) (آنندراج ). مهربان . (مهذب الاسماء). || متوجه شونده ٔ بر سر تابنده ٔ خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روی آورنده بکسی که اعراض کرده و روی گردانیده از او. (از شرح قاموس ). || تیر که آواز دهد وقت گردانیدن میان انگشتان . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نوحه کننده و نالان . || راه پیداو آشکار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
- حمس حنان ؛ دلاور که او راست آواز بجهت سرعت وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بائص له حنین من سرعته . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله