ترجمه مقاله

حنوط

لغت‌نامه دهخدا

حنوط. [ ح ُ ] (ع مص ) خداوند وقت درو شدن گشتن . (منتهی الارب ). وقت درو شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هنگام درو شدن . (محیط المحیط). || سپید گردیدن گیاه رمث و پخته شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (محیط المحیط). || حَنوط پاشیدن بر میت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حنوط پاشیدن برمرده . || (اِ) داروهای خوشبویی مانند کافور که پس از شستن مرده بر آن می پاشند و این از عربی گرفته شده است . (ناظم الاطباء). رجوع به حَنوط شود.
ترجمه مقاله