ترجمه مقاله

حنین

لغت‌نامه دهخدا

حنین . [ ح َ ] (ع ص ) آرزومندی . شوق . (اقرب الموارد). || ناله . (منتهی الارب ) :
حاسدا تا من بدین درگاه سلطان آمدم
برفتادت غلغل و برخاستت ویل و حنین .

منوچهری .


خواجه اندر آتش درد و حنین
صد پراکنده همی گفت اینچنین .

مولوی .


|| ناله ٔ ناقه که از بچه جدا شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناله ٔ شتر ماده که از بچه جدا شود. (آنندراج ). || بسیار گریه . (منتهی الارب ). بسیاری گریه . (آنندراج ). شدت بکاء. (اقرب الموارد). || سبکی نشاط. (منتهی الارب ). طرب . (اقرب الموارد). || نعره ٔ طرب از اندوه باشد یا خوشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حِنّین . اسم جمادی الاولی و آخره است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، احنه ، حنون ، حنائن . (ناظم الاطباء). || (مص ) نیک طرب کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرزومند شدن و مایل گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و به الی متعدی شود. مشتاق شدن زن بسوی فرزند خود. (ناظم الاطباء). || نالیدن ناقه از جدائی بچه ٔ خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله