ترجمه مقاله

حور

لغت‌نامه دهخدا

حور. (ع مص ) بازگشتن . || کاستن . (منتهی الارب ). کم گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (حامص )هلاکی . (منتهی الارب ). هلاک . (اقرب الموارد). || نقصان . (منتهی الارب ). نقص . (اقرب الموارد): حورفی محارة؛ نقصان در نقصان است . انه فی حور و بور؛ او در بیکاری و بیحاصلی است یا در گمراهی است . || (ص ) ج ِ احور. || ج ِ حوراء. (منتهی الارب ). || (اِ) آرد که از دستاس بیرون آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَور شود.
ترجمه مقاله