ترجمه مقاله

حوط

لغت‌نامه دهخدا

حوط. [ ح َ ] (ع اِ) رشته ای که از دو رنگ سیاه و سفید تافته در آن مهرها و هلال سیم کشیده زنان بر میان بندند، برای دفع چشم زخم . (منتهی الارب ). رشته ٔ تافته ٔ سرخ و سیاه که بدان بریم گویند و در آن مهره هاست و زنان آنرا برای دفع چشم زخم بر میان بندند. (از اقرب الموارد). || هلال از نقره . (اقرب الموارد). || (ع مص ) حیطه . حیاطة. نگاه داشتن و پاس داشتن و تعهد چیزی را کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و از همین معناست قول عرب حُطحُط یعنی متعهد و ملزم باش بصله ٔ رحم . (از اقرب الموارد). صله ٔ رحم کن . (منتهی الارب ). || گرد آوردن : حاطالحمار عانته ؛ گرد آورد خر زهار خود را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نازل شدن : حاط به ؛ حاق و نزل . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله