حکیمی
لغتنامه دهخدا
حکیمی . [ ح َ ](حامص ) حالت و چگونگی حکیم بودن . حکمت :
گر فلاطون بحکیمی سخن عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش .
|| (ص نسبی ) منسوب به حکیم .
گر فلاطون بحکیمی سخن عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش .
سعدی .
|| (ص نسبی ) منسوب به حکیم .