ترجمه مقاله

حکیک

لغت‌نامه دهخدا

حکیک . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) سنب تراشیده . سم تراشیده . سم کنارریزنده . (مهذب الاسماء). || کعب [ قاب ] سوده که کودکان بازند. (منتهی الارب ). بجول که کودکان بازند. (مهذب الاسماء). || اسب تراشیده سم . || هرتراشیده ٔ لطیف . هر تراشیده ٔ پنهان . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله