ترجمه مقاله

حیث

لغت‌نامه دهخدا

حیث . [ ح َ ث ُ / ث َ / ث ِ ] (ع اِ) جا. (منتهی الارب ). آنجا. (ترجمان عادل بن علی ). کجا. هر کجا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و آخر آن مبنی بر هر سه حرکت (فتح و کسر و ضم ) آید. (منتهی الارب ). حیث ظرف مکان است مبنی بر ضم که بجمله اضافه میشود و کسی که ادعا میکند که حیث به مفرد هم اضافه میشود بقول راجز استدلال کند: «اما تری حیث سهیل طالعاً» ولی جمهور علمای نحو مجرور بودن سهیل را انکار کرده اند و گفته اندسهیل مبتداست و خبر آن محذوف است . هرگاه مای کافه به حیث ملحق گردد معنی شرط میدهد و در این صورت دو فعل را مجزوم میسازد. (اقرب الموارد). || هرزمان نیز آید. ومتی بکار رود. (از اقرب الموارد).
- از این حیث ؛ از این روی . از این جهت .
- از حیث ؛ از لحاظ. از نظر. از جهت .
- از حیث ؛ ب ِ. (یادداشت مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء).
- بحیث ؛ بدانگونه .
ترجمه مقاله