ترجمه مقاله

حید

لغت‌نامه دهخدا

حید. [ ح َ ] (ع اِ) تندی کرانه ٔ هر چیزی . || تندی که از کوه بیرون آمده باشد و مانند بازو شده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلندی که از کوه بیرون خاسته بود. (مهذب الاسماء). ج ، احیاد، حیود. || هر کوهی خرد تنها بسیار کج .(منتهی الارب ). || گره شاخ بز کوهی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، حیود، احیاد، حِیَد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مثل و نظیر. (اقرب الموارد). و بکسر حاء نیز آید. (اقرب الموارد). مثل و مانند. (منتهی الارب ). || (مص ) حَیَدان . مَحید. حُیود. حَیدَه . حَیدودة. میل کردن و بگشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بگردیدن . (المصادر زوزنی ). بگشتن . (ترجمان عادل بن علی ).
ترجمه مقاله