ترجمه مقاله

حیزوم

لغت‌نامه دهخدا

حیزوم . [ ح َ ] (ع اِ) سینه . (منتهی الارب ). میانه ٔ سینه که جای تنگ بستن بود در ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرداگرد سینه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). آنچه گرداگرد پشت و شکم بوی بندند. ج ، حیازیم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || استخوان که در زیر آن دل است . || گرداگرد خشک نای گلو از سوی سینه . || زمین درشت . زمین بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله