ترجمه مقاله

حیضة

لغت‌نامه دهخدا

حیضة. [ ض َ ] (ع اِمص ) بی نمازی زنان . (منتهی الارب ). ج ، حِیَض . || (اِ) لته ٔ حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کهنه ٔ بی نمازی . پارچه ٔ حیض . خرقه ٔ حایض . (مهذب الاسماء). || نوع و هیئت حیض . (ناظم الاطباء). || سنگینی معده و سد شدن آن از غذای ناگوار :
آدم از آن دانه که شد حیضه دار
توبه شدش گل شکر خوشگوار.

نظامی .


حلوا که طعام نوش بهرست
در حیضه خوری بجای زهرست .

نظامی .


ترجمه مقاله