ترجمه مقاله

حیوق

لغت‌نامه دهخدا

حیوق . [ ح ُ ] (ع مص )احاطه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || کار کردن شمشیر. || لازم شدن کاری به کسی و واجب گشتن . || فرودآمدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به حَیق شود.
ترجمه مقاله