ترجمه مقاله

حیکان

لغت‌نامه دهخدا

حیکان . [ ح َ ی َ ] (ع مص ) حیک . خرامیدن و گرازان رفتن و دوش و تن جنبانیدن در رفتن . (منتهی الارب ). تکبر کردن : فهو حائک و حَیّاک و حیکانة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تأثیر کردن سخن در دل . (منتهی الارب ). || کار کردن شمشیر. رجوع به حیک شود.
ترجمه مقاله